امروز سه شنبه است. بيست و يك آبان ماه! امروز برو بچه هاي نسل سوم يك قرار مصاحبه دارند. حدوداً يك ماه پيش وقتي با او صحبت كرديم، امروز را براي گفتگو انتخاب كرد و با آن لحن شيرينش قول داد كه قرارمان را فراموش نكند.
او يك هنرپيشه است. يك هنرپيشه نسل سومي سينما و تلويزيون. كسي كه مصاحبه با او را به ما پيشنهاد كرد، مي گفت طرف از آن بازيگرهايي است كه وقتي سر چهارراه مي ايستند، ترافيك راه مي افتد! اسمش را خيلي شنيده بوديم. فيلمهايش را هم كم و بيش مي شناختيم خصوصاً بازي به ياد ماندني اش در دكل و سجاده آتش را.
دو هفته پيش كه خبر بستري شدنش را در بيمارستان شنيديم، گفتيم حتماً عالم سينماي ما، دو تا «رضا ايرانمنش» دارد و اين دومي است. اما وقتي به تلفن همراهش زنگ زديم و با خانمي كه تلفن را از روي انسرينگ درآورد صحبت كرديم، دوزاري مان افتاد كه هر دو تا رضا ايرانمنش سينماي ايران همين مجروح شيميايي روي تخت است كه حالا حتي نمي تواند درست وحسابي صحبت كند. اصلا مگر رضا جنگ و جبهه هم رفته؟ مگر سن و سالش به اين حرفها هم مي خورد؟ رضا و جانبازي شيميايي؟! نكند براي بازي مجدد در نقش يك مجروح شيميايي، جماعت را فيلم كرده باشد؟ نكند سركاريم؟!
امروز سه شنبه است. بيست و يك آبان ماه. توي تقويم روميزي ما زير تاريخ امروز نوشته شده: «مصاحبه با رضا ايرانمنش- بازيگر سينما- ساعت 3 بعدازظهر در منزلش». چند روز پيش كه رفتيم بيمارستان، همسرش به ما گفت كه چند تا از خبرنگاران افتخاري صفحه مدرسه كيهان قرار است براي مصاحبه بيايند آنجا، گفت خب شما هم بيائيد. اما ما قبول نكرديم و گفتيم نه!
مي داني، ما قرار ملاقات مان با رضا ايرانمنشي است كه صاف صاف نگاهت مي كند وجوري با تو صحبت مي كند و مچ مي گيرد كه آخرش خودت اعتراف مي كني كه كم آورده اي. ما قرار ملاقاتمان با يك هنرپيشه نسل سومي سينماي دفاع مقدس است نه مجروحي كه با هر كلمه صحبت زوركي اش، دل تو آتش مي گيرد كه چرا به حرف زدن وادارش مي كني. اصلا ما قرار ملاقاتمان وسط يكي از همان چهارراههاي پر ترافيكي است كه علت ترافيك آنها حضور اين بازيگر معروف است. ما رضا را افقي نمي خواهيم!
امروز وقتي مجدداً تماس گرفتيم، گفتند كه حال ايرانمنش دوباره وخيم شده و مرخص شدنش از بيمارستان فعلا لغو شده، گفتند برايش دعا كنيد. گفتيم چشم. وقتي آمديم تلفن را قطع كنيم، همسر صبور و باوفاي رضا با همان حال گرفته اش گفت: «راستي، ايشون از بابت قرار امروز معذرت خواستن»... براي يك لحظه كپ كرديم، قفل شديم، اشك مان درآمد. حال وخيم و بيهوشي و سردردهاي شديد وفشار عصبي و قرار ملاقات ما؟!
¤ ¤ ¤
آره، رضا حتي از روي تخت بيمارستان و با آن حال و وضع بي ريختش كاري كرد كه ما بگوئيم قبول، كم آورديم. تسليم! حالا تو بيا دعا كنيم كه برگه هاي بعدي تقويم روميزي، فرصتي براي تلافي همه اين خرده حسابها به ما بدهند!
فرصتي براي جبران...

نظرات

پست‌های پرطرفدار