سلام
واي از دست امروز صبح، چه قدر من يك جوري شدم وقتي تو را ديدم. يعني چي يكجوري؟! دقيقاً نمي دانم. فقط همين قدر بگويم كه براي يك لحظه، براي يك اپسيلون ثانيه حس كردم كه خيلي وقت پيش ها تو را ديده بودم. نه، شايد هم پيشترها تو را خيلي ديده بودم يا يك چيزي تو همين مايه ها!
وقتي ديدمت حس كردم تو هم دقيقاً عين خود من با اين روزگار، غريبه اي! با اين روزگار، تفلوني و به آن نمي چسبي.
وقتي تو را ديدم، دوزاري ام افتاد كه تنها نيستم. فهميدم كه به غير از من خيلي هاي ديگر هم هستند كه جرمشان جواني است. فهميدم كپي من، يك عالمه و نيم آدم هستند كه براي رو شدن، منتظر يك جرقه اند، يك اشاره يك...
آسماني بمان!

نظرات

پست‌های پرطرفدار