عاشق مشويد اگر توانيد!
1- ديروز يكي از روزنامه نگارهاي نام آشنا، آمده بود تحريريه كيهان. چند لحظه اي كلاس گذاشت و كنار ميز نسل سومي ها نشست. به روي خودش نياورد كه چاي تلخ تعارفي ما يك خرده زيادي يخ كرده بود، عين تمام با معرفتهاي دنيا تا ته اش را سركشيد. در مورد خيلي چيزها حرف زديم و حرف شنيدم. قرارشد نقد و نظرش را در مورد صفحه نيم وجبي ما بگويد. اولش با تعريف و تمجيد شروع شد، در آن لحظات عين تمام بي ظرفيتهاي دنيا جو گرفتمان و رفتيم توحس آرسن گوديلا عليه گوديلا لوپن! اما بعد كه موقع انتقاد و مطرح كردن سوتي هاي راه راه صفحه رسيد... آقا، اگر سراغ ما را گرفتيد ديديد نبوديم، احتمالا يك جاهايي اطراف ميدان توپخانه، يك پا را تكيه داده ايم به ديوار و داريم فيش... فيش مي فروشيم!
2- من اينقدر دهانم قرص و محكم هست كه به همين راحتي ها حاضر نمي شوم هر خبري را راپورت كنم و حيثيت رفقا را سوت بكنم هوا. مثلا همين الان اگر شما خودتان را شهيد هم بكنيد، نخواهم گفت كه مهدي صادقي (يكي از بروبچ صفحه) اخيراً به جمع مزدوجين پيوسته و شب ها خواب خروس زري پيرهن پري مي بيند. تازه اگر باز هم سيريش شويد و سماجت به خرج دهيد اصلاً و ابداً از من نخواهيد شنيد كه طرف مورد نظر، آبجي يك از اهالي برره است. حالا شما مي گوييد نه، امتحان كنيد. بپرسيد، اگر از من چيزي شنيديد!
3- چند روز پيش به طور اتفاقي يكي از اين مسابقات تلويزيوني كه جايزه هر مرحله اش از كل پول توجيبي ساليانه من بيشتر است را داشتم نگاه مي كردم. شركت كننده هاي اين برنامه از 20سال به بالا بودند. بدم نيامد چند تا از سؤالهاي اين مسابقه را اينجا بنويسم تا ببينم آي كي يوي من بالا بالاها سير مي كند يا موضوع چيز ديگري است:
1- لامپ را به چه وسيله اي خاموش مي كنند؟ الف- آب، ب- فوت، ج- كليد، د- آتش. 2- كداميك از موارد زير در يك بندر حتماً پيدا مي شود؟ الف- سينما، ب- اسكله، ج- رستوران، د- پارك. 3- چايي را؟ الف- مي پزند، ب- دم مي كنند، ج- سرخ مي كنند، د- تف مي دهند. 4- كدام كشور آسيايي نيست؟ الف- آلمان، ب- ايران، ج- ژاپن، د- عربستان.
4- يك ضرب المثل فرانسوي هست كه مي گويد يك راننده در طول رانندگي به دو چشم براي ديدن جلو و سه چشم (آينه هاي بغل و وسط) براي ديدن پشت سر نياز دارد. تو مطمئن باش كه اين ضرب المثل هم هيچ ربط و ارتباطي به سقوط مجسمه هاي بودا در قندهار ندارد.
عاشق مشويد اگر توانيد5- نمي دانم كاست غم زيبا را گوش دادي يا نه؟ شهرام ناظري در يكي از تصنيفهاي اين نوار باحالت ملتمسانه اي فرياد مي زند: «عشق حسرت و اندوه است وزاري- عاشق مشويد اگر توانيد»!... حالا بيا، نوشته روي اين پرده را بخوان. اين يك جمله را در گوشي مي گويم: من شنيده ام كه آقاي شهردار بعد از صدور مهلت 45روزه براي صاف و صوف كردن خيابانهاي تهران و مهلت سه ماهه براي انتقال نمايشگاه بين المللي، چند ماهي هم به همكارانش فرصت داده تا تهران را عاري از هرگونه موجودي به نام «مجرد» نمايند. مي گي نه، نيگا كن! به تابلوي زير.
دل نوشته هايم مال تو...

نظرات

پست‌های پرطرفدار