فركانس خميني و پديده رزونانس

فيزيكيها يك قانون دارند كه مي گويد هروقت دو تا سيم كشيده شده را كنار هم و بدون هيچگونه ارتباطي با هم قرار دهيد و يكي از اين سيم ها را مرتعش كنيد، سيم بغل دستي هم شروع مي كند به نوسان! هر چقدر فركانس لق لق زدن اولي بيشتر باشد، سيم دومي هم تندتر فك مي زند. اگر اشتباه نكنم اسم اين قانون هم پديده تشديدي رزونانس است!نمي دانم چرا دوست دارم اين پديده فيزيكي را تعميم اش بدهم روي دنياي آدمها. آدمهايي كه فركانس اكتيو بودنشان مي تواند بدون سيم ربط و دنگ وفنگ، پخش شود در هوا، در فضا، در دنيا و تار دل چهارنفر ديگر راهم ببرد روي ويبره!يعني يكجورهايي مي توانند در زمان و در اتمسفر دور و بر «طنين» ايجاد كنند، تكان ايجاد كنند، موج بياندازند.بعد اين خودش مي شود يك معيار براي مشخص كردن مولارتيه قدرت و انرژي يك آدم!تاريخ را كه ورق بزني، چشمت روي اسم هايي گير مي كند كه مي داني نمي تواني به راحتي بي خيالشان شوي. نمي تواني زيرلب بگويي اين نيز بگذرد، اسمهايي كه ساده نبودند و ساده نرفتند.هيتلر، مائو، كيم ايل سونگ، استالين، چگوارا، گاندي، ماندلا، صدام، كاسترو و ... و... و خميني! بد و خوب را كنار هم گذاشتم و بچه مثبت و بچه منفي را از هم سوا نكردم چون اصلاً كاري به محتواي طعم و مزه اين آدمها ندارم.شاخكم فعلاً روي همان قانون معروف فيزيكي گير كرده، هر كدام از اين اسم هايي كه بالا نوشتم، در قاچي از زمان طنيني در دنيا زائيده اند و تار كشيده تاريخ را با فركانسي به لرزه در آورده اند.در گوش ات كه مي گويند «هيتلر» يادت مي آيد كه اين آدم سيم هاي زيادي را با لرزش هاي سلول هاي مغزش لرزانده! ورق هاي زيادي از تاريخ را با راه رفتنش، با دستورهايش، با سياستش، با تيپ لباس هايش و حتي با مدل سبيلش، به اسم خودش سند زده و يادگاري نوشته است و هر كدام از آن اسم هاي تپل ديگر، هر كدام به اندازه اي، به قدري، به ميزاني كه شدت ارتعاش اوليه شان پرملات و پرريشتر بوده، موج هاي عميق تر و برشته تري را در بعد زمان پديد آورده اند.مي آيي و مي آيي تا مي رسي به «خميني»، دوست دارم يك بار يكي پيدا بشود و خميني را نه از لحاظ معنويت، نه از لحاظ پاستوريزه بودن راهش، نه از لحاظ ارتباط خوش آنتن اش با ملت، بلكه تنها از لحاظ طنيني كه حضور او بر هيكل تاريخ زد و رعشه اي كه بر مسير زمان فرود آورد، بررسي و كنكاش كند. ببيند و مقايسه كند موجي را كه او با جملات ساده و آرامش به دنيا مخابره مي كرد عظيم تر است يا ديگران، ببيند شعاعي كه او توانست پيام انقلاب را بر روي زمين در دل مردمان سرزمين هاي ديگر بكارد بيشتر است يا ديگران.طنيني كه خميني و حركت خميني بر ورق هاي تاريخ ايجاد كرد، شگفت انگيزترين پديده اي بود كه در اين سال ها دنيا تجربه كرد.و البته خيلي تو دل برو نيست كه به داشته هايت كه نگاه مي كني، مي بيني فايل هاي اطلاعاتي ذهنت از هيتلر و استالين و گاندي بيشتر خبر دارند تا خميني، نحوه مرگ هيتلر و ثانيه به ثانيه آخرين روز عمرش را بيشتر بلدند تا ديدگاه هاي خميني را براي زندگي و براي حكومت و براي سياست.در هر حال، امام خميني (ره) آدمي بود كه موج نوساني انقلاب ايران را درتار دنيا منتشر كرد و از كوچه پس كوچه هاي جماران، تارهاي زيادي را در دنيا به صدا در آورد و از بي حركتي و سكون نجات داد و به آنها «فركانس شعور» هديه داد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار