شاد شديم

شاد شديم. خوشحال شديم. شنگول شديم. خرسند شديم از اينكه امروز، رنگي دگر است نه رنگ ديروز!
كلي حال كرديم وقتي نامزدمان در انتخابات با قاطعيت پيروز شد و بعد از مدت ها بالاخره يك آدم مردمي درست شبيه خودمان نشست بالاي آن كرسي پرخاطرخواه.
خدا را شكر امروز ديگر مي توانم صاف و رو راست بنويسم و مجبور نيستم به جاي حاميان هاشمي بنويسم طرفداران يكي از نامزدها يا به جاي دكتر بنويسم يكي از نامزدهاي اصول گرايان و...
امروز در كنار جشن هايي كه اين روزها مردم براي رأي آوردن رئيس جمهور محبوب و خودماني شان مي گيرند و تا نيمه شب در خيابان ها شادي مي كنند و گل و شيريني به هم مي دهند و از ته دل نشاط باران مي كنند همه جا را، مي خواهم چند خط يادگاري بنويسم.
دوست دارم بنويسم تا روزي روزگاري يادم نرود چرا خرداد 84 تو دل بروترين روزهاي عمر من بود!
1- خوشحالم از اينكه بودم و روزهايي را با چشم خودم ديدم كه تمام جبهه سرمايه داري، جبهه رانت خواري، جبهه بچه مايه دارهاي مملكت در يك جا تمام قدرت و توان خودش را وسط ميدان بياورد. در عرض يكي دو هفته تمام گردن كلفت هاي مملكت و باندهاي مافيايي و حتي نارفيقان بي وفاي نظام، هرچه داشتند و نداشتند را، همه و همه را نه در حمايت از هاشمي بلكه در مخالفت و رويارويي با جريان بطن مردم و چهره اي از جنس آنها خرج كردند و هزينه كردند و رقصيدند و گريه كردند و به تمام خدعه هاي دنيا آويزان شدند و پول از آسمان بر سر مغزها و باورها ريختند و نعل وارونه زدند و باران تخريب باريدند و... تا صد سال ديگر يادم نمي رود چهره «هديه تهراني» را، چهارشنبه هفته پيش كه به دعوت از روزنامه شرق به همراه كرور كرور ستاره سينما و فرهنگ و سياست و ورزش آمده بودند در ميادين اصلي تهران تا دانه دانه رأي گدايي كنند از مردم و مملكت را از فاشيسم نجات دهند!
2- خوشحالم كه معين ماند! با تدبير قشنگ آقا، كه فرصت اين را پيدا كند كه پايان تاريخ مصرف دورانش را از زبان 30 ميليون ايراني بشنود، نه شوراي نگهبان!
3- دوست داشتم وقتي خبر پيروزي احمدي نژاد منتشر شد، زنگ بزنم به آن پيرمرد روحاني كه وقتي از خواب آشفته اش بيدار شده بود، رأي به دكتر را حرام دانسته بود! و به او بگويم بابا و مامان هاي ما اين نظام را با شب بيداري شكار كرده اند و سبك مي خورند و يك چشمه مي خوابند تا كابوس هاي شبانه كار دست شان ندهد!
4- خوشحالم از اينكه تكرار تاريخ را تجربه كردم. تكرار وعده هاي ثابت خدا را با چشم ديدم و ديدم كه دست خدا بالاتر از دست شماست يعني چه! بهترين مكركننده دنيا را از نزديك ديدم و به ياد سپردم كه خدا حرفه اي ترين بازيكن دنياست!
5- سلام دكتر! زماني كه نه رئيس جمهور بودي نه شهردار تهران، سر يكي از كلاس هاي علم و صنعتت آمدم به عنوان دانشجوي مهمان! اول از همه به من گير دادي و از كلاس... بي خيال. خبر شهردار شدنت را كه شنيدم، خوشحال شدم، گفتم اين آدم كولاك مي كند! خبر رئيس جمهور شدنت را هم كه امروز مي شنوم، در دلم مي گويم خدا كمك كند اين بار هم حسابي برجك منفجر كني و فيل هوا كني! اين نسل، خاطره رجايي را فقط شنيده و شنيده و آنچه امروز برايش به تو 10 ميليون بيشتر از ديگري رأي داده، تكرار رجايي است... سلام دكتر!
به فكر رنگ سبز پس فردا...

نظرات

پست‌های پرطرفدار