به پنجره ها توري بزنيم

صورتش خيس عرق بود. نفس نفس زنان وارد اتاق شد و گفت مي خواهند امشب دانشگاه را به هم بريزند!
توي حياط خوابگاه، 2-3 تا از بچه هاي تحكيم جمع شده بودند و(سطل زباله هاي خوابگاه را وارونه كرده بودند و به آن مي كوبيدند تا كم كم بچه ها را از اتاقها بكشند بيرون.
هوا كه تاريك تر شد، يك تعداد نيروي كمكي هم با صورتهاي پوشيده وارد دانشگاه شدند. بعداً فهميديم كه هيچ كدامشان دانشجو نبودند و از قبل برنامه ريزي كرده بودند.
كل برنامه روي «يك نفر» مي چرخيد. شعار مي داد، داد مي زد. تلفني بقيه را خط مي داد و دست آخر هم خودش آن شب پرچم را آتش زد! همه اينهادر فيلم دوربينم هست. آن شب با كلي ترس ولرز فيلم گرفتم، چون مي دانستم بچه هاي تحكيم وحدت و دارو دسته شان اگر چشم شان به دوربين بيفتد، نه به خودم رحم مي كنند و نه به دوربين!
همان «يك نفر» تا پايان ماجرا در دانشگاه حضور داشت. توي يك صحنه از فيلم كه اتفاقي گرفته شده، اين بنده خدا را مي بيني كه پشت درختها مي رود و عليه نظام و... شعارهاي تند مي دهد تا بقيه هم تكرار كنند!
موقع كتك خوردن و درگيري با موتور سوارها اما، در هيچ صحنه فيلم ديده نمي شود. هيچ جا نبود، انگار كه آب شده باشد و توي زمين رفته باشد. بعداً توي آمبولانس پيدايش كرديم! به نشانه مجروح شدن دراز كشيده بود روي تخت، بدون هيچ زخمي و جراحتي. پرستار مي گفت من كه نفهميدم كجاي اين دوست شما آسيب ديده!
تابستان سال 82 گذشت و همين دو حلقه فيلم يادگاري ماند دست من.
¤¤¤
ديروز از بچه هاي دانشگاه شنيدم از انجمن اسلامي رسماً استعفا داده و... و آمده تا در بسيج دانشجويي عضو فعال شود ، مي گفتند به بچه ها گفته من از همان اول با افراطي بودن كله هاي تحكيم وحدت مخالف بودم!
گفتم به پنجره ها بايد توري بزنيم، هجوم مارمولكها در راه است!

نظرات

پست‌های پرطرفدار